+ مورچه ها نیز ریاضی می دانند!
تاقبل از این در تمامی حشرات تنها حشره باهوش زنبور عسل بود که از طریق علم هندسه کندوی خود را می ساخت و پس از آن عنکبوت که از روی نقوش هندسی تار می بافت که البته بعدها دانشمندان به این نتیجه رسیدند که زنبور عسل تحت هر شرایطی می تواند نقش را جابجا کرده و پرده ها را با تغییر سایز و زاویه باز هم هندسی بسازد درحالی که اگر تار ینج ضلعی اولیه عنکبوت به هر دلیلی پاره شود عنکبوت برای تعمیر آن قادر به ساخت مجدد آن کوشه یا ضلع نیست بلکه از روی غریزه تنها سوراخ تار را پر می کند.
این مباحث سالها مورد آزمایش قرار گرفت و اعلام شد تنها حشره باهوش که هندسه می داند زنبور عسل است ، اما امروز با خواندن این مطلب در میابیم که مورچه ها نیز بجر قدرتمندی از هوشمندی نیز برخوردارند و حساب می دانند:
مورچه هایی که پاهای آنها در مسیر برگشت بلند شده بود، مسیر را گم کردند.
دانشمندان طی یک آزمایش عجیب، برای دسته ای از مورچگان کفشهایی که پاهای آنهارابلند می کرد تهیه کردند و رفتار حرکتی آنها را بررسی کردند، نتیجه بیانگر این نکته بود که این حیوانات برای اندازه گیری مسافت های مختلف و جهت یابی، قدمهایشان را می شمرند.
محققین بر این باورند مورچه های صحرایی از نوری که از ستارگان در آسمان شب تابیده می شود، به عنوان کلیدی جهت بازگشت به لانه هایشان استفاده می کنند،
اما هنوز در این مورد که مورچه ها چگونه قادر به اندازه گیری دقیق فاصله ها هستند، شک و شبهه فراوان وجوددارد.
در آزمایش فوق، دانشمندان برای پاهای تعدادی از مورچگان کفشهای بلندو برای برخی دیگر کفشهای کوتاه تهیه کردند.
در ادامه، ابتدا دسته ای از مورچه ها با پاهای خودشان از لانه به سمت یک ماده غذایی حرکت کردند، سپس در راه برگشت آنها را با کفشهایی که پاهای آنها را بلند یا کوتاه کرده بود به طرف لانه شان راهی کردند.
نتیجه کار این بود : مورچه ها فاصله ده متری بازگشت به لانه ها را گم کرده و از مسیر اصلی منحرف شدند.
این سریال محصول سال 2004 کشور کره جنوبی می باشد و دارای 51 قسمت 70 دقیقه ای می باشد که هر سه شنبه ساعت 8:15 از شبکه سوم سیما پخش می شود و پیشنهاد می کنیم که حتما" این درام زیبای کره ای را که جوایز زیادی را در سطح بین المللی برنده شده دنبال کنید .
این مجموعه شامل 51 قسمت می باشد که توسط شرکت KBS ارائه شده است .
تعداد قسمت: ?? قسمت
تلوزیون تولید کننده: KBS
سال تولید: 2004
تعداد دی وی دی: ? عدد
فرمت: avi
زیرنویس: انگلیسی (بسیار روان و قابل فهم برای همه
کارگردان :
Kang Byeong-taek - کانگ بیونگ تاک
Kang Il-soo - کانگ ایل سو
منظور از امپراتور(فرماندار) دریا در این داستان یونگ بوک(یانگ بگو) (پسر کماندار) می باشد که در بین مردم چین و ژاپن به عنوان خدای دریا شناخته شده است .
به پاس زحمات و تلاشهای بی دریغی که او برای امنیت آبهای بین سرزمین کره و چین و ژاپن برای تجارت بر قرار کرده است. زیرا زندگی بروی دریا در وجود و ذات اون نهفته است
نمایش :این داستان وقتی در تلوزیون نمایش داده شد یکی ازانواع منابع با کیفت و کمیت خوب قابل دسترس و همچنین برای آشنایی عموی با دوره جو سیون(1910-1392 ) که همیشه از دوران برگزیده تاریخ کره است می باشد
که یکی از عمومی ترین قصه های مردم و مشهورترین داستانها که مربوط به آن دوران میباشد .
اما خیلی از مردم با این داستانها بزرگ شدند و عادت کردند و بیشتر آنها نیاز به چیز جدیدی را احساس می کردند.
اگر چه تارخ روبه جلو حرکت کرده اما این از سیاسی ترین نمایشها از نزدیکترین تاریخ نمایش داده شده بر روی پرده بوده است .
امپراتور دریا بازگویی داستان افسانه ای( خدای دریا) یانگ بگو است.
این سریال یکی از تاثیر گزارترین داستانها در قرن نهم کره است که می تواند با نمایش در تلوزیون عادی با یک تنظیم جدید و با ارزشهای تولید بهتر ، مردم جوان زیادی را جذب خود بکند .
امپراتور دریا در بر دارنده سه دوره پادشاهی می باشد . سه پادشاهی که در جوجیریو در شمال بودند . بخشهایی از منشوریها کره شمالی معاصر و بخشهایی از استان کنگ ون .
در قرن هفتم زمان گسترش ارتش برزگ برای شیلا بوده اما این مورد تنها به عمیقتر شدن شکافت بین اشراف زاده ها و مردم عادی کمک می کرد . وقتی که دوره شیلا شروع شد نتیجه اش برای مردم خیلی سخت بود که بصورت ایلی زندگی کنند و میبایست بدون وسیله مالیات می پرداختند .حتی اونها یی که در کشتی سازی کار می کردنند .
یکی از افراد کشتی سازی فرد با استعدادی به نام جوانگ بوک (چویی سو جونگ) که تا حدودی کمانگیر توانایی بوده و به همراه دوستش یانگ نی یان (کیم هیونگ سو)بوده است و جوانیشان را در کورنت وندو در جزیره کوچکی در نزدیکی نام هیه گذراندندکه یکی از بهترین مکانها برای ساخت و تعمییر کردن کشتی بوده است .
بر طبق نوشتها این دو نفر جنگ جویان توانا بوده اند و حتی آخری شناگر ماهری بوده . این دو وقتی که خیلی جوان بودن می خواستند به چین بروند .جایی که به مهارتهای رزمی و جنگی آنها بی توجهی نشود . چناچه در نهایت به ارتش ونینگ جان (که حالا استان جیانگ سو شده) محلق میشوند.
هری پاتر و انتقام نهایی - فصل 10
بعد از اینکه به مدرسه رسیدند(وقتی که بچه ها سر کلاس بودند)مکگوناگال را در سالن اصلی پیدا کردند و هری مجبور شد همه چیز را در دفتر مدیر برای او شرح دهد.مکگوناگال واقعا ذوق زده شده بود.بعد با صدای هیجان زده ای گفت:هری تو یک لحظه اینج باش تا من اینها را به وزارتخونه ببرم.و بعد از آن از اجاقی که در اتاقش بود خارج شد.بعد از مدتی مکگوناگال با اسکریمژور برگشت.اسکریمژور که به هری زل زده بود گویا چنین کاری را از او بعید میدانست گفت:آقای پاتر مثل اینکه شما با مرگخوارها برخوردی داشتید.
هری در حالی که سعی میکرد مودب باشد گفت:درسته جناب وزیر.
فصل دهم
دردسر لوپین
بعد از اینکه به مدرسه رسیدند(وقتی که بچه ها سر کلاس بودند)مکگوناگال را در سالن اصلی پیدا کردند و هری مجبور شد همه چیز را در دفتر مدیر برای او شرح دهد.مکگوناگال واقعا ذوق زده شده بود.بعد با صدای هیجان زده ای گفت:هری تو یک لحظه اینج باش تا من اینها را به وزارتخونه ببرم.و بعد از آن از اجاقی که در اتاقش بود خارج شد.بعد از مدتی مکگوناگال با اسکریمژور برگشت.اسکریمژور که به هری زل زده بود گویا چنین کاری را از او بعید میدانست گفت:آقای پاتر مثل اینکه شما با مرگخوارها برخوردی داشتید.
هری در حالی که سعی میکرد مودب باشد گفت:درسته جناب وزیر.
اسکریمژور ادامه داد:خب میشه این جریان رو برای من شرح بدید؟
هری با اینکه تمایلی نداشت ولی گفت:خیلی خوب...بعد ما اومدیم اینجا و بقیه اش هم خودتون میدونید.
اسکریمژور گفت:خب خیلی ممنون.در ضمن پرفسور پاتر آیا هنوز روی حرفی که پارسال زدید...
هری حرف او را برید و با عصبانیت گفت:بله هنوز هم میگم که با شما در فریب دادن مردم همکاری نمیکنم.
اسکریم ژور نگاهی حاکی از عصبانیت به هری انداخت و بعد مکگوناگال را نیز بی نصیب نگذاشت و با سرعت از شومینه خارج شد.مکگوناگال گفت:هری تو نباید اینطوری با وزیر صحبت کنی.
هری گفت:خودم میدونم با یان آدم چطور رفتار کنم پرفسور.
مکگوناگال که میدانست نصیحت کردن هری فایده ندارد گفت:خیلی خوب هرطور خودت میخوای.خداحافظ.
هری به ساعتش نگاه کرد.کلاس تمام شده بود.فردا با سال اول و دومی ها درس داشت.اول با سال اولی های گریفیندور و هافلپاف درس داشت بعد با سال اولی های اسلیترین و روانکلاو.به سال اولی ها لوموس و وینگاردیوم لویوسا را درس داد.بعد از آن با سال دومی های گریفیندور و روان کلاو و بعد با سال دومی های اسلیترین و هافلپاف درس داشت.به سال دومی ها هم ایمپدینتا را درس داد.
بالاخره روز موعود فرارسید.شنبه تعطیل بود و هری با دامبلدور درس داشت ولی قبل از اینکه به آنجا برود با رون و هرمیون و جینی خداحافظی کرد.بعد از اینکه در آشپزخانه شماره ده گریمولد پلیس از بخاری خارج شد نگاهی به اطراف کرد،لوپین تنها روی صندلی نشسته بود ولی متوجه هری نشد.هری جلو رفت و گفت:سلام.انگار حالتون خوب نیست.
لوپین که با قیافه ای محزون و بهت زده به هری نگاه میکرد گفت:نه!حالم خوب نیست!
هری با نگرانی پرسید:چطور مگه؟
لوپین جواب داد:نیمفادورا.بهش حمله شده.الان هم تو سنت منگو بستریه.دکترا چیزی نگفتند.
بعد ناگهان سرش را بالا آورد و گفت:ولی نه نمیتونه مشکلی براش ایجاد کنه.اون بیشتر از اینها میتونه طاقت بیاره.
هری گفت:خب مگه چه نفرینی روش به کار بردن؟
لوپین گفت:اونا چهار نفر بودن.یکیشون نفرین صلیبی رو روش انجام داده،یکی دیگه بیهوشی،یکی دیگه هم طلسم فرمان.
هری گفت:نامردیه چهار نفر به یک نفر.ولی اثر نفرین صلیبی که حتما تا حالا رفته،بهوش آوردن یک نفر هم آسونه.شفابخشهای سنت منگو هم که میتونن یک نفر رو از شر طلسم فرمان خلاص کنن.حالا مشکل چیه؟
لوپین گفت:هری مشکل اینجاست که هر سه تا نفرین قبل از برخورد به اون به هم پیوسته بودند.هیچ کس نمیدونه چه اتفاقی می افته.ولی دامبلدور یه حدس هایی میزنه.
هری گفت:اما چرا تا حالا کسی کاری به اون نداشت؟
لوپین سرش بالا آورد نگاهی به هری انداخت و شروع کرد به گریه کردن و با گریه گفت:همش...تقصیر...منه.گر...ی بک..منو...شن...اخت.
هری دستش را روی شانه او گذاشت و گفت:نه شما نباید خودتون رو مقصر بدونید پرفسور.این دردی رو دوا نمیکنه.به نظر من بهتره برید بهش سر بزنید.بعد با جادو یک لیوان آب آورد و به او داد.
لوپین دستش را روی دست هری گذاشت و گفت:ممنون هری.راحت شدم.میدونی تو خیلی شبیه پدرتی.ازت ممنونم.حالا برو آلبوس منتظر توئه.
هری به سمت اتاق دامبلدور رفت.وقتی به در رسید قبل از اینکه در بزند خودش باز شد.